نوآوری را میتوان اینگونه تعریف کرد: «پیوندزدن چیزها به هم با چیدمانی نو و بدیع.» هنر نوآوری دارای عنصر نو و جدیدبودن به مقدار زیادی است که کاملا بهچشم میآید. علاوه براین، نوآوری یعنی نگاه کردن به چیزها از دریچهای دیگر و در نظر داشتن احتمالات نوآورانهای که دیگران از آنها غافل هستند و پیوندزدن این احتمالات به هم به شکلی نو برای آفرینش چیزهایی جدید و متفاوت. در ادامه به چهار روش برای تزریق هنر و ذوق هنری به دنیای کسبوکار و دستیابی به نوآوریهای هنرمندانه در کار اشاره خواهد شد:
۱- تجددخواهی: هنر انسان را به خارجشدن از چارچوبهای موجود و صرفنظر کردن از رویههای جاری انجام کار تشویق میکند. هنر از انسان میخواهد تا از قالب همیشگی خود خارج شود و ایدههایی را هدیه میکند که باعث میشوند فرد درباره مفروضات ذهنی خود تجدیدنظر کند و جور دیگری ببیند و بشنود و به نگرشها و دیدگاههای متفاوتی دست یابد.
۲- الهامبخشی: هنگامی که شخصی کتابی ارزشمند مطالعه میکند یا به تماشای یک نمایشنامه فوقالعاده مینشیند، در آن زمان وجود انسان سرشار از انرژی برآمده از تجربیات جدیدی میشود که انگیزه فراوانی برای کار بهتر میدهد و پس از کسب این تجربه دلپذیر، فرد با روحیهای دو چندان بر سرکار خود حاضر میشود و قادر خواهد بود دست به کارهای بزرگ بزند و با الهام گرفتن از قهرمانان داستانها و نمایشنامهها و فیلمها، وظایف محوله به خود را به بهترین شکل ممکن انجام خواهد داد.
۳- کنکاش در میان گزینهها: هنر به انسان میآموزد که نقطههای مختلف به شکلهای گوناگون میتوانند به هم وصل شوند و شکلهای جدیدی را پدید آورند. انسان با آگاهی از این گوناگونی و تنوع قادر خواهد بود پیوندهای جدیدی در محل کار خود پدید آورد و موقعیتهای سخت و پیچیده را با گزینهها و راهحلهای جدید و نوآورانهای حل کند و گزینههای جدید را برای مقابله با چالشها روی میز بگذارد.
۴- فائق آمدن بر ناکامیها: داستانهای نهفته در پس پرده آفرینش آثار هنری، مملو است از شکستها و ناکامیهای پی در پی و ناامیدکننده. چه بسیار کتابهای پرفروشی که در ابتدا از سوی بسیاری از ناشران رد شده بودند و چه بسیار موسیقیدانها که دوران زندگیشان نادیده گرفته شدند اما آثار آنها پس از مرگ هنرمندشان در جهان شناخته شد. یکی از ویژگیهای ارزشمند و برجسته هنرمندان این است که آنها از شکستها و ناکامیها، دلسرد و ناامید نمیشوند و همچنان به پیش میروند. مدیران و رهبران کسبوکارها و البته کارکنان آنها نیز باید با برخورداری از چنین روحیهای در برابر شکستها بایستند و بدانند ناکام ماندن یک پروژه به معنای پایان دنیا نیست.
هنر میتواند یک ابزار آموزشی فوقالعاده باشد و برای انسان داستانهایی را تعریف کند که جور دیگر دیدن را میآموزد. بهعنوان مثال میتوان با ذکر داستانهایی موثر به مدیران معتقد به زنجیره کنترل و فرمان یاد داد که این سبک مدیریتی در وضعیت کنونی کسبوکار، چندان موثر و قابل پیادهسازی نیست و بهجای آن باید از روش توصیه و پیشنهاد برای اجراییکردن ایدهها بهره برد. ریچارد تالر، اقتصاددان برجسته دانشگاه شیکاگو و برنده جایزه نوبل اقتصاد جمله جالبی در مورد ارزش و اهمیت داستان گفته است: «هیچکس همه فرمولها را به یاد نمیآورد اما تمام داستانهایی که شنیده را به خاطر میسپارد.»
نوآوری: همیشه و همه جا
براساس رویکردهای دیتامحور و آماری با اختصاص دادن زمانهایی مشخص و دور هم جمع کردن کارکنان در مکانهایی مشخص و وادار کردن آنها به شرکت در جلسات توفان مغزی و ایفای نقش، میتوان به مقادیر مشخصی از نوآوری دست یافت. این رویکردها دارای استحکام و قابلیت عملیاتی خوبی هستند اما به هیچ عنوان تضمینکننده شکلگیری روند نوآوری در شرکتها و در درون تیمهای کاری نخواهند بود. اگرچه برنامهریزی برای نوآوری و طراحی چارچوبهایی برای تحریک نوآوری و خلاقیت مناسب است و این نوع نظمبخشی به نوآوریهای سازمانی میتواند تاحدی نتیجهبخش باشد اما یک واقعیت کلیدی در این میان نادیده گرفته شده و آن اینکه خلاقیت و نوآوری، نیاز روزمره و دائمی همه افراد و سازمانها بوده و باید در همه جا و همه زمانها صورت پذیرد.
آنچه در ادامه میآید، توصیهها و تکنیکهایی است برای تحقق بخشیدن به هدف نوآوریهای همیشگی در سازمان و تبدیل شدن به مزیتی رقابتی برای کارکنان سازمانها:
– برگزاری مراسم هنری در شرکت: اینکه تابلوهای نقاشی زیبایی بر روی دیوارها و در دفاتر کار قرار داده شود، به تنهایی نمیتواند روحیه هنری را به درون سازمان تزریق کند و برای این کار لازم است در فواصل زمانی مشخص ترتیب برگزاری مراسم هنری با شرکت نوازندگان، بازیگران یا نویسندگان را در محیط کار شرکت داد تا روح زیبای هنر به رگهای شرکت دمیده شود.
– تشکیل باشگاه هنرمندان شرکت: هر کدام از کارکنان شرکت، صرفنظر از جایگاه حقوقی و کاری که در شرکت دارند، دارای یکسری علایق و مهارتهای هنری هستند که میتوان با دستهبندی این علایق و مهارتها یکسری گروهها و باشگاههای هنری با شرکت کارکنان و حتی مدیران تشکیل داد و این فرصت را برای کارکنان ایجاد کرد تا هنرهایی را که آموختهاند یا به آن علاقه دارند برای همکاران خود نمایش دهند. این گروههای هنری میتواند شامل موارد گوناگونی مانند باشگاه کتابخوانان، باشگاه نقد فیلم یا باشگاه بازیگران باشد.
– حمایت مالی از حضور کارکنان در مجامع هنری: امروز بسیاری از سازمانها این امکان را برای کارکنان خود فراهم کردهاند که از تخفیفات ویژهای برای استفاده از خدمات سلامت یا خرید از برخی مراکز برخوردار شوند، پس چرا نباید این کار را در مورد شرکت کارکنان در مجامع هنری انجام داد و بهعنوان مثال، بلیت رایگان یا با تخفیف بالا برای حضور کارکنان در کنسرت و نمایشگاههای هنری در اختیار آنها قرار داد؟
– اختصاص بودجه سرانه هنری برای کارکنان: موضوع اختصاص بودجهای تحتعنوان سرانه هنری کارکنان شاید برای بسیاری از شرکتها و سازمانها، بهویژه آنهایی که با مشکلات مالی و بودجهای دست و پنجه نرم میکنند، دشوار و گاه غیرممکن باشد اما اگر مدیران بدانند که این هزینهها چه پیامدهای مثبت فوقالعادهای برای کارکنان و کلیت سازمان خواهد داشت و یک سرمایهگذاری بهشدت اثربخش خواهد بود، آنگاه با سهولت و سرعت بیشتری در مورد اختصاص بودجه سرانه هنری کارکنان اقدام خواهند کرد.
مترجم: سیدحسین علویلنگرودی/ دنیای اقتصاد منبع:forbes