تامین سرمایه مورد نیاز برای ایجاد یک کسبوکار به دو روش کلی انجام میشود: جذب سرمایهگذار و خوداتکایی. اما هر کدام از این روشها معایبی جدی دارند. در روش نخست، کارآفرینان به سراغ سرمایهگذاران میروند و با متقاعدسازی آنها منابع لازم برای طرحهای خود را دریافت میکنند.
اگر شما بهدنبال کارآفرینی هستید، باید بدانید که از طرفی متقاعدسازی سرمایهگذاران کار سادهای نیست و از طرفی انتظار آنها برای کسب سودهای کوتاهمدت، میتواند منافع و برنامههای شما را به خطر بیندازد. سرمایهگذاران همچنین ممکن است چند درصد از سهام کسبوکارتان را تقاضا کنند و از آن به بعد مجبور باشید برای هر تغییر در ایده و روشهایتان نظرشان را جلب کنید؛ فارغ از آنکه امکان برنامهریزیهای بلندمدت تا حد زیادی از شما گرفته میشود. در روش خوداتکایی، فقط بر پساندازها و وامهای شخصی خود تکیه خواهید کرد. در این حالت، استعدادها و تلاش و پشتکارتان بخشی از کمبودها را جبران خواهد کرد. هر سودی را هم بلافاصله به چرخه کار بازمیگردانید تا سرعت رشد کسبوکارتان را افزایش دهید. مهمترین مزیت خوداتکایی، حفظ تمام منافع مالی کسبوکار و البته باقی ماندن کنترل اوضاع در دستانتان است. با این حال، بالاخره در مرحلهای از زمان سرعت رشد به حدی میرسد که برای ادامه مسیر نیاز به سرمایههای بیشتری خواهید داشت. شاید در این مرحله، راهکار سومی به نام قرض گرفتن از خانواده و دوستان مطرح شود؛ راهکاری که موسوم به استفاده از «پول مردم» است و تقریبا مزایای هر دو روش متداول تامین سرمایه را دارد.
در سال 1962، گوردون و کارول سگال، بنیانگذاران هلدینگ دکوراسیون و اثاثیه منزل کریتاند برل (Crate & Barrel) تصمیم به شروع کار خود گرفتند. آنها میخواستند با ایجاد یک فروشگاه خردهفروشی بزرگ، واسطهها را حذف کرده و تولیدات کارخانهها را بهطور مستقیم به دست مردم برسانند. آنها این مدل فوقالعاده کسبوکار را تابستان قبل و در ماهعسلشان در منطقه کارائیب مشاهده کرده بودند؛ اما نمونهای از آن در ایالات متحده وجود نداشت. گوردون میگوید: «ما 10 هزار دلار از کادوهای عروسی داشتیم اما نیازمان 20 هزار دلار بود. در آن زمان خبری از پذیرهنویسی یا سرمایهگذاری ریسکپذیر نبود. هیچکس در یک ایده مبهم سرمایهگذاری نمیکرد. بنابراین سراغ آن دسته از اطرافیانم رفتم که میدانستم اندکی ثروت دارند. پیشنهادم به آنها، 50درصد از سهام کسبوکار برای 10 هزار دلار بود.» (باورتان میشود که در سال 1962 میتوانستید نیمی از یک هلدینگ بزرگ را با 10 هزار دلار مالک شوید؟)
گوردون نتوانست به جز پدرش کسی را متقاعد به سرمایهگذاری کند. او 7 هزار دلار برای ایجاد کسبوکار پسرش هزینه کرد. گوردون میگوید: «احتمالا 7 هزار دلار تمام پولی بود که پدرم داشت.» البته کافی بود. این سرمایه برای افتتاح یک فروشگاه در شیکاگو استفاده شد. امروزه شرکت آنها 7500 نفر پرسنل در 120 نقطه جغرافیایی دارد و درآمدش از 5/ 1 میلیارد دلار تجاوز کرده است.
در سال 1979 ران شیک از شغل مدیریت منطقهای خود در شرکت اوریجینال کوکی استعفا داد تا شرکت شیرینی و کلوچه خود را با نام پانرا برد (Panera Bread) ایجاد کند. او میخواست در بوستون (که دوران مدرسهاش را در آن گذرانده بود)، مجموعهای از فروشگاههای زنجیرهای برای فروش کلوچه ایجاد کند تا از ترافیک عابران پیاده در مرکز شهر بهرهمند شود. ران 25 هزار دلار داشت اما حتی برای باز کردن یک فروشگاه در یکی از بزرگترین شهرهای آمریکا کافی نبود. او داستانش را اینگونه شرح میدهد: «من هیچ اعتبار بانکی نداشتم. پول کافی نداشتم و هنوز کسبوکارم شکل نگرفته بود که بتوانم وام بگیرم. پس سراغ پدرم رفتم و گفتم ارثم را هر چقدر که هست، اکنون میخواهم.» پدرش موافقت کرد و 75 هزار دلار به او داد. ران با مجموع 100 هزار دلار موجود توانست یک فروشگاه 37 مترمربعی کلوچه افتتاح کند. این فروشگاه کوچک ظرف دو سال تبدیل به یک شرکت زنجیرهای کافه قنادی شد (Au Bon Pain).
سال 1993 استیو الس از پدر خود پول گرفت. بخشی از این پول بهعنوان قرض و بخشی از آن بهعنوان سرمایهگذاری بود تا بتواند فروشگاه بستنی خود را در نزدیکی دانشگاه دنور افتتاح کند. استیو به یاد میآورد: «فروشگاهی 80 متری با اجاره 800 دلار در ماه گرفته بودم اما به دلیل وضعیت بد آن، نیاز به تعمیرات زیادی داشت. بنابراین پدرم را قانع کردم تا مقداری پول به من قرض دهد که در نهایت 80 هزار دلار شد.»
یکسال بعد و در فاصله 2100 کیلومتری، داستان موفقیت جف بزوس شروع شد. او در سیاتل بهدنبال پول مردم رفت. بزوس از هر کدام از 60 نفر آشنایانش تقاضای 50 هزار دلار به منظور ایجاد کتابفروشی آنلاین خود کرد. تقریبا جواب دوسوم از آنها منفی بود. آنها ایده بزوس را درک نمیکردند؛ ایدهای که در نهایت به آمازون و بزرگترین فروشگاه آنلاین جهان تبدیل میشد. از جمله کسانی که به جف پاسخ مثبت دادند، والدین و خواهر و برادرش بودند. شاید آنها هم ایده جف را به خوبی درک نمیکردند اما پسر و برادر خود را میشناختند و همین کافی بود. (تمام آنها به لطف این باور، میلیاردر شدند. برای یک سرمایهگذاری 50 هزار دلاری، نتیجه بدی نیست!)
این موضوع یکی از مزیتهای مهم «پول آشنایان» در مقابل سرمایهگذاران غریبه است. این پول نه تنها ارزانتر تمام میشود، بلکه به گفته یکی از کارآفرینان موفق چند دهه اخیر (اریک رایان) «از سمت کسانی میآید که باورشان به شما بیش از باورشان به ایدهتان است.» همین ویژگی باعث میشود که در طول مسیر راحتتر بتوانید ایده خود را بهبود داده و نیازی به پاسخگویی دائمی به سرمایهگذاران نداشته باشید.
این مزیت بهویژه زمانی پررنگ میشود که سرمایهگذاران به ایده فرد اعتماد نداشته باشند یا صبرشان کم باشد. از جمله آنها پدر ران شیک بود. او میدانست که یک فروشگاه کلوچه و شیرینی تا ظهر نمیتواند فروش داشته باشد و این موضوع کار را سخت میکند. با این حال، او روی پسرش سرمایهگذاری کرده بود نه روی یک ایده یا کسبوکار. بنابراین کنار ایستاد و به تدریج شاهد رونق و موفقیت کسبوکار او بود.
نویسنده: Guy Raz برگرفته از کتاب: چگونه این (کسبوکار) را ساختم مترجم: مهدی نیکوئی
مطالب مرتبط: