تجزیه و تحلیل کسبوکار براساس رویکرد BABOK چیست؟ برای اینکه سازمانها و کسانی که وظیفه تجزیه و تحلیل کسبوکار را برعهده دارند، یک فهم مشترک از روند اجرای کار داشته باشند و طبق یک اصول مشخص، این فرآیند را طی کنند، موسسه IIBA در کانادا در آخرین نسخه خود، کتابی را به نام Business Analysis Body of Knowledge منتشر کرده که به اختصار به آن BABOK اطلاق میشود. پیکره دانش تحلیل کسبوکار یا همان BABOK که آخرین نسخه آن، ویراش سوم بوده و در سال ۲۰۱۵ میلادی منتشر شده است، منبع مهمی برای تحلیلگران کسبوکار است تا از وظایف و فعالیتهایی که باید انجام دهند آگاهی داشته باشند، بدانند چه صلاحیتهایی برای این کار الزامی است و بدانند در هر کسبوکاری، از چه منظری به آن کسبوکار نگاه کنند و یاد بگیرند که از چه تکنیکهایی برای تجزیه و تحلیل دقیقتر کسبوکار خود استفاده کنند.
در واقع هدف از نگارش این اصول این است که فرآیند تجزیه و تحلیل کسبوکار ما را سازماندهی و از فعالیتهای پراکنده در این زمینه و استفاده از ابزارهای ناشناخته و اشتباه جلوگیری کند. طبق اصول تعریف شده توسط این موسسه، تجزیه و تحلیل کسبوکار فارغ از اینکه در چه سطحی قرار داریم از گامهای زیر تشکیل شده است که در اصطلاح به این ۶ گام حوزه دانش میگویند. این گامها عبارتند از:
برنامهریزی و پایش فرآیندهای تحلیل کسبوکار؛ استخراج نیازمندیها و تعاملات؛ مدیریت چرخه حیات الزامات؛ آنالیز استراتژی؛ آنالیز الزامات و تعریف طراحی؛ ارزیابی راهکارها.
این مراحل با یکدیگر میتوانند در ارتباط باشند و شامل دو چرخه است: یک چرخه بیرونی که در آن مراحل برنامهریزی و پایش فرآیندهای تحلیل کسبوکار، مدیریت چرخه حیات الزامات و استخراج الزامات و تعاملات با هم در ارتباط هستند و یک چرخه درونی که در آن مراحل آنالیز استراتژی، آنالیز الزامات و تعریف طراحی و ارزیابی راهکار در یک چرخه قرار میگیرند. برای درک بهتر موضوع، در ادامه، این گامها را به اختصار توضیح میدهیم و در مقالات آتی آنها را بهصورت مفصل و با جزئیات شرح خواهیم داد.
یک فرآیند تجزیه و تحلیل کسبوکار ابتدا با برنامهریزی شروع میشود. یعنی تحلیلگر کسبوکار ابتدا برنامهریزی میکند که با چه روشی (سنتی یا چابک)، در چه بازه زمانی، با چه ابزارهایی و با چه ذینفعانی قرار است به آنالیز سازمان بپردازد. بعد از مشخص شدن این مرحله، تیم تجزیه و تحلیل وارد سازمان میشود و مشکلات و الزاماتی را که سازمان با آن روبهرو است استخراج میکند. در اینجا منظور از الزام، نیازی است که سازمان درحالحاضر با آن روبهرو است و نیاز به رفع یا بهبود آن دارد مثل کاهش ضایعات، اخذ استاندارد مدیریت کیفیت، پیادهسازی برنامهریزی استراتژیک و…
پس از شناسایی، این الزامات باید اولویتبندی شوند. بعضی از الزامات هستند که برای سازمان مشخص است ولی بعضی دیگر برای سازمان مشخص نیست و این تجزیه و تحلیل سازمان است که باعث میشود این الزامات، نیازمندیها یا مشکلات خودشان را نشان دهند. به همین دلیل برنامه پاسخ به این نیازمندیها باید اولویتبندی شود. به موازات این کار باید این نکته را بررسی کنیم که آیا این اولویتبندیها در جهت اهداف استراتژیک و کلان سازمان هستند یا خیر، از اینرو مرحله آنالیز استراتژی را انجام میدهیم. بعد از مشخص شدن الزامات اولویتدار که با اهداف سازمان هم در تعامل هستند یک راهکار تعریف میکنیم و آن را به تیم اجراکننده در سازمان تحویل میدهیم و همراه با آن تیم، تا به نتیجه رسیدن راهکار پیش میرویم.
تجزیه و تحلیل کسبوکار براساس BABOK در کدام سطوح سازمان انجام میگیرد؟ همانطور که در بالا ذکر شد ممکن است مشکلات یا مسائلی را که در سازمان با آن روبهرو هستید همیشه در یک سطح نباشند. به مسائلی که در سطوح بالای سازمان مانند برنامهریزی استراتژیک یا تعیین اهداف سازمان جای میگیرند، سطح استراتژیک گفته میشود. سطوح تیمهای مختلف مانند تیم بازاریابی و فروش و تیم تحقیق و توسعه را که به برآورد اهداف سازمان کمک میکنند، سطح تاکتیک مینامیم و در انتها تیمهای کوچک هر بخش که کار را انجام میدهند و یک خروجی به سازمان تحویل میدهند سطح عملیاتی نام میگیرند. بنابراین برای تجزیه و تحلیل کسبوکار این سه سطح را میتوانیم تعریف کنیم: 1- سطح استراتژی؛ 2- سطح تاکتیکی و 3- سطح عملیاتی.
پس همانطور که مشاهده میکنیم آنالیز سازمان تنها معطوف به سطح خاصی از سازمان نمیشود و هر سطحی را میتوان مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.
مطابق استاندارد BABOK با چه رویکردهایی میتوانیم کسبوکارمان را تجزیه و تحلیل کنیم؟ شاید این سوال در ذهنتان بهوجود بیاید که سازمان ما از قبل میداند که دنبال چه چیزی است و به چه سمتی حرکت خواهد کرد. در این حالت آیا امکانپذیر است که با یک رویکرد مشخص کار تجزیه و تحلیل انجام شود؟ بله؛ موسسه IIBA در چارچوب تجزیه و تحلیل کسبوکار خود پنج رویکرد یا به اصطلاح چشمانداز را تعریف کرده است که سازمانها میتوانند از این دریچه به سازمان خود نگاه کنند. درحالحاضر بسیاری از سازمانها در پی چابکسازی مجموعه خود هستند، بنابراین یکی از چشماندازهای تعریفشده مبحث چابکسازی است. سازمانهایی که به دنبال هوشمندسازی کسبوکار هستند، میتوانند تجزیه و تحلیل را با این رویکرد انجام دهند. مدیریت فرآیندها، معماری سازمان و فناوری اطلاعات دیگر چشماندازهایی هستند که میتوان از طریق آنها سازمان را آنالیز کرد.
1- چشمانداز چابکی (Agile). 2- چشمانداز فناوری اطلاعات (IT). 3- چشمانداز مدیریت فرآیندهای کسبوکار (BPM). 4- چشمانداز معماری و ساختار سازمانی (Architecture). 5- چشمانداز هوشمندی کسبوکار (BI).
منبع: روزنامه دنیای اقتصاد
د