تولد بزرگ‌ترین هتل مجازی با خوداتکایی

خوداتکایی یا بوت‌استریپنگ (bootstrapping) اصطلاحی است که به کارآفرینی بدون جذب سرمایه گفته می‌شود. در این حالت، فرد کارآفرین بدون دریافت سرمایه یا کمک‌های مالی (از بانک گرفته تا دوستان و خانواده) شروع به پیاده‌سازی ایده‌هایش می‌کند. استفاده از کارت‌های اعتباری، پس‌اندازهای شخصی و سرمایه‌گذاری مجدد تمام سودهای اکتسابی از فعالیت، راه‌هایی برای تامین منابع مالی مورد نیاز و طی کردن مراحل توسعه است. با این حال، پس از مصاحبه با صدها کارآفرین خوش‌فکر، متوجه شده‌ام یکی از مهم‌ترین دلایل جذب نکردن سرمایه‌گذار، حفظ کنترل بر کسب‌وکار خود است. در این روش، از تمام منابع غیرپولی خود (مانند زمان، تلاش، ارتباطات و استعداد) برای حل مشکلاتی استفاده خواهید کرد که در غیر آن صورت باید فردی را برایشان به استخدام درمی‌آوردید و طبیعتا بخشی از سرمایه‌های کمیاب خود را به او می‌دادید.

جو گبیا، برایان چسکی و ناتان بلچارسکی کسانی بودند که در سال‌های ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ از تمام این منابع غیرپولی خود برای راه‌اندازی نخستین بستر آنلاین مهمانداری بی‌واسطه استفاده کردند؛ بستری که اکنون با نام ایربی‌اندبی (Airbnb) شناخته می‌شود و صنعت هتلداری کل جهان را متحول کرده است.

ایربی‌اندبی یک وب‌سایت است که ابتدا Airbedandbreakfast.com خوانده می‌شد و برای پیشنهاد مکان اقامت به شرکت‌کنندگان در کنفرانس‌ها طراحی شد. هدف آن بود که با فروش رفتن تمام اتاق‌های هتل در شهر برگزاری هر کنفرانس، باز هم بتوان از مشتاقان شرکت در آن کنفرانس پذیرایی کرد. این ایده یک روز در سپتامبر 2007 به ذهن جو رسید. او در خانه نشسته بود و با چرخیدن در اینترنت به این فکر می‌کرد که چگونه بدون قرض گرفتن از دوستانش می‌تواند اجاره خانه‌اش را جور کند. صاحب‌خانه جو به تازگی مبلغ اجاره‌خانه را 25 درصد افزایش داده بود؛ آن هم زمانی که جو، هم‌خانه‌ای خود برایان چسکی را متقاعد کرده بود که با استعفا از شغل خود در لس‌آنجلس به سان‌فرانسیسکو بیاید و با هم یک شرکت راه‌اندازی کنند. چه شرکتی؟ خب،‌ در آن زمان هنوز نمی‌دانستند. تنها چیزی که در آن زمان می‌دانستند، کمبود پول برای پرداخت اجاره پیش‌رو بود.

بر حسب اتفاق، قرار بود چند هفته بعد یک کنفرانس طراحی صنعتی در سان‌فرانسیسکو برگزار شود. جو و برایان هم که فارغ‌التحصیل این رشته بودند، قصد شرکت در کنفرانس را داشتند و برای ثبت‌نام به وب‌سایت رسمی آن مراجعه کردند. با این حال، چند کلمه با فونت درشت و قرمزرنگ نظر آنها را جلب کرد: هیچ هتلی موجود نیست.

جو در خاطره‌اش از رزرو شدن تمام اتاق‌های هتل‌های شهر می‌گوید: «با خودم فکر می‌کردم چه ضدحالی. طراحانی که اکنون بخواهند برای ورود به کنفرانس ثبت‌نام کنند، جایی برای ماندن ندارند. در آن لحظه، نگاهی به اطراف اتاق نشیمن خود کردم و دیدم به راحتی می‌توان با چند تشک بادی از چند نفر پذیرایی کرد.»

جو این ایده را با برایان، هم‌خانه‌ای جدیدش مطرح کرد. برایان ماه قبل که به سان‌فرانسیسکو نقل مکان کرده بود، هزار دلار داشت اما سهم اجاره‌اش 1050 دلار بود. لازم نبود نابغه ریاضی باشید که فرصت موجود برای دو فرد بی‌پول را مشاهده کنید.

جو در آن زمان فکر کرد: «می‌توان فراتر از جای خواب رفت. می‌توانیم پس از بیدار شدن، برایشان صبحانه آماده کنیم، در فرودگاه دنبالشان برویم، نقشه شهر را برایشان تهیه کنیم و خودمان راهنمای گشت‌وگذارشان باشیم.» برایان موافق بود.

آنها مهارت‌هایشان را روی هم گذاشتند تا به سرعت یک وب‌سایت ساده بسازند. این وب‌سایت، آنها را معرفی می‌کرد، ایده‌شان را به مخاطب می‌گفت (با 80 دلار در هر شب، روی یک تشک بادی در اتاق نشیمن ما بخوابید) و البته سایر خدمات اضافی آنها به میهمانانشان را می‌شمرد (صبحانه، تور رایگان، اینترنت و یک میز کار کوچک).

«آنها» فقط دو نفر بودند: جو و برایان. هر کاری که میهمانان آنها خارج از کنفرانس می‌کردند، توسط جو و برایان فراهم دیده می‌شد. اگر خدمت آنها مثل یک کشتی تفریحی بود، خودشان سازنده کشتی، ناخدا، مهندس، مهماندار، ناوبر، آشپز و حتی خدمه بودند. همه کارها توسط دو نفر انجام می‌شد.

این دو، سه نفر از شرکت‌کنندگان در آن کنفرانس چهار روزه را اسکان دادند (البته به اضافه خدماتی که بر کیفیت تجربه میهمانانشان می‌افزود). جو از لحظه خداحافظی با میهمانانشان می‌گوید: «پس از آنکه درب پشت سرشان بسته شد، با خودم فکر کردم چرا امکان همین کار را برای دیگران فراهم نکنیم؟ دیگران هم به سادگی می‌توانند از چند مسافر پذیرایی کرده و شهر را نشانشان دهند.»

برای انجام چنین کاری، نیاز به وب‌سایتی بسیار حرفه‌ای‌تر بود که نه جو و نه برایان تخصص ساختش را نداشتند. از آنجا که پولی برای استخدام یک طراح و برنامه‌نویس نداشتند، باید از ارتباطات خود کمک می‌خواستند. خوشبختانه، جو یک نفر را می‌شناخت: یک مهندس با مدرک علوم کامپیوتری دانشگاه هاروارد با نام نیت بلچارسکی؛ فردی که بر حسب اتفاق، پیش از برایان هم‌خانه‌ای جو بود.

جو پس از تعطیلات سال 2008، با نیت تماس گرفت و او را دعوت کرد. جو می‌گوید: «ژانویه 2008 دور هم جمع شدیم و برایش توضیح دادم که ما یک ایده داریم و نیازمند یک مهندس هم هستیم. همچنین برایش از تجربه‌مان در پذیرایی از سه میهمان خود گفتم و او از این ایده خوشش آمد.»

در نهایت، هر سه نفر مشغول کار شدند و با عبور از موانعی که در شماره‌های آینده برایتان خواهیم گفت، ایر‌بی‌اند‌بی را به جایگاه کنونی‌اش رساندند. آنها بدون سرمایه‌گذار کسب‌وکار خود را شروع کرده و «کنترل» آن را هم حفظ کردند. اما در کنار آن، مزیتی ناملموس و ارزشمند برای میهمانانشان به ارمغان آوردند: گشت‌وگذار در شهر با یک فرد بومی که باعث می‌شد احساس غریبه بودن به آنها دست ندهد.

اشتراک گذاری:



دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *