کمتابشترین مناطق ایران یعنی مناطق شمالی ما از پرتابشترین مناطق اروپا و برای نمونه در آلمان، انرژی خورشیدی بیشتری دارد. با این اوصاف باز هم آلمان به این صورت عمل کرده و سیاست انرژی خود را بر انرژیهای پاک گذاشته اما ما در این حوزه هم ضعف داریم. سیدمسلم موسویدُرچه مدیرعامل انجمن انرژیهای تجدیدپذیر معتقد است: ایران بهرغم نبود سیاستگذاری مشخص در زمینه تولید انرژیهای نو به سمت این صنعت خواهد رفت و از منابع زیادی که دارد استفاده خواهد کرد. در ادامه سیدمسلم موسویدُرچه از ضرورتهای سرمایهگذاری در تولید انرژیهای نو میگوید
♦♦♦
شرکت بیپی در گزارشی از میزان مصرف سوختهای فسیلی ایران را در سطح مصرفکنندگان بزرگی مثل چین و آمریکا قرار میدهد و حتی از برخی از کشورهای پیشرفته و صنعتی از جمله آلمان بالاتر مینشاند. دلیل این مصرف بالا چیست حال آنکه ما اقتصادی به مراتب ضعیفتر داریم و حتی رشد اقتصادی ایران در ایام این گزارش صفر بوده است؟
چند نکته را باید در نظر گرفت چراکه به چند دلیل مصرف انرژی ما در ایران بالاست. دلیل اول و مهمترین دلیل آن این است که حاملهای انرژی در ایران بر اساس قیمتهای یارانهای است. چون یارانه دادهشده از نظر مدیریت مصرف چه در مصارف خانگی، چه در مصرف صنعت و مصارف کشاورزی، خیلی بهرهوری بالایی ندارد. وقتی قیمت واقعی نیست، اساساً نمیصرفد که در بخش صنعت و خانگی مدیریت مصرف انجام شود. هزینههایی که برای افزایش بهرهوری انجام میشود در این مساله نمیصرفد. از طرف دیگر این هم در حوزه خانگی وجود دارد، هم در صنعت. در حوزه مصرف خانگی گاز، معادل مصرف گاز کل قاره اروپاست. قیمت گاز در ایران به دلایل متعددی از جمله اینکه ما به خودمان القا کردیم که تولیدکننده اول هستیم و مخازن گاز بالایی داریم، بسیار لجامگسیخته است. سیاستمداران در ایران به دلایلی حاضر به واقعی شدن قیمت گاز نشدند و در زمستان و در چهار ماهی که پیک مصرف خانگی گاز است بسیار مصرف بالایی داریم. اگر ما حوزه انرژی را به حوزه حرارت، برق و سوخت تقسیم کنیم، حوزه حرارت حدود 85 تا 90 درصد مصرف انرژی ایران را در حوزه گاز و برای ایجاد حرارت به خود اختصاص میدهد. 10 درصد این مصرف در حوزه برق و درصد کمی در حوزه سوخت است که نشان میدهد ما بهرهوری بالایی در حوزه مصارف خانگی نداریم. نکته دوم به «شدت انرژی» بستگی دارد. شدت انرژی مفهومی است که به میزان مصرف انرژی به ازای تولید یک واحد GDP در کشورهای مختلف گفته میشود. اینکه در کشورهای مختلف شدت انرژی چقدر است، مساله قابل توجهی است. شدت انرژی ما هشت برابر ژاپن است. چندین برابر کشورهای اروپایی است. یعنی برای تولید یک واحد GDP و تولید در صنعت ما هشت برابر بیشتر انرژی مصرف میکنیم. یعنی حوزه صنعت نیز از نظر بهرهوری بیبهره است. عمده صنایع ما در ایران انرژی بر هستند. مثلاً صنایع فولاد و ذوبآهن در تبریز و اصفهان و خوزستان صنایع انرژیبری است. چون اساساً انرژی در کشور ما فراوان و ارزان بوده، خط تولیدهایی برای ما انتقال داده شده است که انرژیبر بودند چراکه این سیاست مثلاً میتوانسته مزیت نسبی ایجاد کند. این انرژیبر بودن به این معنی است که به ازای تولید یک واحد در صنعت ما انرژی زیادی مصرف میکنیم. این در کنار موضوع عدم بهرهوری تکنولوژی صنایع است. برای صنایع ما بهصرفه نیست که تکنولوژی خود را ارتقا دهند، بنابراین مصرف بیشتری را تجربه میکنند. وقتی تکنولوژی و ارتقای آن هزینهبر است از سوی دیگر مصرف انرژی هزینه چندانی ندارد، پس برای هیچ کسی و هیچ صنعتی بهصرفه نیست که بخواهند با پیشرفت در تکنولوژی به راندمان بالاتری برسند، بنابراین با مصرف سوخت ارزان درجا میزنند. بنابراین در حوزه انرژی ما صرفهجویی نداریم و دائم با مصرف بیشتر روبهرو هستیم. نکته سوم اینکه در کشورهای اروپایی که آلمان نمونه مهمی است باید در نظر گرفت، 60 درصد برق مورد نیاز این کشور از انرژیهای تجدیدپذیر است. وقتی سهم انرژیهای تجدیدپذیر در کشورهای اروپایی و حتی چین و کشورهای آسیای جنوب شرقی دارد افزایش پیدا میکند، یعنی خودبهخود منجر به کاهش مصارف انرژی در این کشورها میشود. اما این افزایش مهمی را نشان میدهد. این در حالی است که کمتابشترین مناطق ایران یعنی مناطق شمالی ما از پرتابشترین مناطق آلمان، انرژی خورشیدی بیشتری دارد. با این اوصاف باز هم آلمان به این صورت عمل کرده و سیاست انرژی خود را بر انرژیهای پاک گذاشته اما ما در این حوزه هم ضعف داریم.
تولید گازهای گلخانهای یکی از تبعات مصرف بالای سوختهای فسیلی است. بر اساس گزارشهای اخیر ایران هفتمین کشور مصرفکننده سوختهای فسیلی است، این تناقض اینجا مطرح میشود که چطور کشوری مثل ایران باید در میان کشورهای اول آلاینده گازهای گلخانهای باشد در حالی که قابل مقایسه با کشورهای دیگر این ردهبندی از هر نظر نیست؟
تفاهمنامه پاریس برای کشور ما در حوزه مصرف انرژی میتواند مفید باشد. بهرغم همه مخالفتهای سیاسی که در ایران نیز برای نپیوستن به این توافقنامه وجود دارد، اگر ما تعهدات خود را در توافقنامه پاریس اجرا کنیم، بسیار میتواند برای کشور مفید باشد. البته تعهدات ما در این توافقنامه خیلی تعهدات بالایی نیست. این کار میتواند باعث افزایش بهرهوری در حوزه مصرف انرژی و افزایش بهرهوری در حوزه تولید انرژی شود. این کار به خودی خود موجب افزایش بهبود کیفیت بهرهوری در این زمینه در ایران میشود و نفع آن نیز به اقتصاد ما میرسد. وقتی افزایش بهرهوری در مصرف و تولید اتفاق بیفتد گازهای گلخانهای کاهش پیدا میکند و هم تعهدات در توافقنامه پاریس اجرا شده است و هم موجب کاهش آلایندههای دیگر و صرفهجویی در مصرف انرژی خواهد شد. اما نکته دیگری در تعریف چگونگی پیوستن کشورها به فهرست آلایندههای گازهای گلخانهای وجود دارد که شاید باید آن تعریف را دوباره مرور کنیم. مشاجرهای بین تولیدکنندگان منابع فسیلی و مصرفکنندگان منابع فسیلی در توافقنامه پاریس وجود دارد که باید در این مورد تفکیک قائل شد. این نکته مهمی است. وقتی عدد و رقمی منتشر میشود و ایران را جزو هفتمین کشور انتشاردهنده گازهای گلخانهای لحاظ میکنند باید در نظر داشت که ایران را از نظر تولید منابع فسیلی در این فهرست گنجاندهاند چراکه نکته مهمی است و باید لحاظ شود. کشورهای عضو اوپک که تولیدکننده انرژی فسیلی هستند، در واقع مصرفکنندگان این سوختها نیستند اما در مراحل تولید ممکن است سوختهای فسیلی هدر رفته باشد که از نظر چالش کشورهای آلاینده گازهای گلخانهای نمیتوان آنها را در زمره تولیدکنندگان گازهای گلخانهای لحاظ کرد. مصرفکنندگان عمدتاً کشورهای صنعتی و توسعهیافته هستند. اگر ما تعریف کشورهای آلاینده گازهای گلخانهای را مصرفکنندگان سوخت فسیلی بدانیم ایران نمیتواند جزو این کشورها باشد اما اگر تولیدکنندگان را لحاظ کنیم بله. اما در تعریف مورد پذیرش همه کشورهای عضو تفاهمنامه پاریس تولیدکنندگان کنار گذاشته شدهاند.
تولید نفت ایران با توجه به شرایط تحریم کاهش پیدا کرده است. پس این آمار باید طور دیگری مورد بررسی قرار گیرد.
بله، کاهش پیدا کرده است. این عادلانه نیست که کشورهایی که صرفاً تولیدکننده سوختهای فسیلی هستند بدون اینکه از سوختن این سوختها بهرهای برده باشند جزو کشورهای آلاینده گازهای گلخانهای به حساب بیایند. کشورهای عضو اوپک تلاش کردند که تولید منابع فسیلی جزو معیارهای افزایش گازهای گلخانهای نباشد بلکه مصرفکننده اینجا مدنظر است. این تعریف را باید مشخص کرد و بر اساس تعریف دقیق رتبه ایران و دیگر کشورها را در تولید گازهای گلخانهای به دست آورد. اما بر اساس شاخصها و استانداردهای مصرف سوختهای فسیلی نمیتوان ایران را جزو کشورهای آلاینده به حساب آورد.
پرسشی که اینجا مطرح میشود این است که کشوری که معدن انرژیهای فسیلی است و هزینه زیادی بابت انرژی پرداخت نمیکند و میتواند انرژیهای فسیلی را با قیمت ارزان مصرف کند، با چه انگیزهای بیاید و انرژیهای نو را جایگزین کند؟ از سویی گفته میشود تولید انرژیهای نو به دلایل تکنیکی و ویژگیهای فنی انرژیهای گرانی تلقی میشوند. آیا چنین استدلالهایی اساساً میتوانند در این شرایط مورد بحث باشند؟
یک غلط مصطلح که در اذهان شکل گرفته که انرژیهای نو و انرژیهای تجدیدپذیر گران هستند. این غلط هم در نگاه سیاستگذاران تاثیر داشته، هم رسانهها در شکلگیری آن دخیل بودهاند. اینکه انرژیهای نو گران است و شیوه استحصال آن هزینهبر است یک اشتباه استراتژیک است و متاسفانه کشور ما در سیاستگذاری به غلط گرفتار این موقعیت شده است. در حالی که اگر قیمت گاز مصرفی در کشور را مطابق با هدفمندی یارانهها و نه حتی مطابق با قیمتهای بینالمللی در نظر بگیرید، باز هم میبینید تولید انرژیهای نو مقرونبهصرفهتر است. چراکه اگر ما قیمت گاز مصرفی را 75 درصد قیمت بینالمللی گاز صادراتی و سوختهای مایع را هم به 90 درصد فوب خلیجفارس برسانیم، بر اساس قانون هدفمندی یارانه هزینه گاز کمتر از هزینه بینالمللی است، آن زمان نیاز نیست که ما نگران هزینه در انرژیهای تجدیدپذیر باشیم. چراکه الان نیروگاههای فسیلی کشور دارند از گاز و گازوئیل استفاده میکنند و این گاز تزریقشده به نیروگاهها مجانی حساب میشود و عملاً در هزینه تمامشده نیروگاهها محاسبه نمیشود. چون گاز مصرفی نیروگاهها دارد رایگان حساب میشود بنابراین این ادعا را مطرح میکنند که تولید انرژی از تجدیدپذیرها گرانتر تمام میشود. این یک غلط تخصصی است. اگر هزینه واقعی سوخت گاز را در نیروگاهها محاسبه کنند این تحلیلها دقیقاً برعکس میشود. اکنون ما داریم از هر دو سر میبازیم. هم داریم معادله را اشتباه حساب میکنیم که نیروگاههای تجدیدپذیر گرانتر هستند در حالی که ارزانتر هستند، هم اینکه در نیروگاههای فسیلی گاز یارانه دادهشدهای را تزریق میکنیم که در بهترین حالت 50 درصد آن در نیروگاههای حرارتی دارد هدر میرود. در نیروگاههای سیکل ترکیبی ما تقریباً 50 درصد انرژی هدر میرود. نیروگاههایی در ایران داریم که 75 درصد گاز تزریقی آنها هدر میرود و تنها با 25 درصد راندمان دارد کار میکند. این خسارت محض است اما کسی متوجه آن نیست یا برای کسی اهمیتی ندارد. متاسفانه از یک طرف هم منابع سرمایهای کشور از جمله منابع نفت و گاز دارد هدر میرود و هم در حساب و کتابها نیروگاههای سیکل ترکیبی را ارزانتر حساب میکنند در حالی که به نسبت انرژیهای نو که در ایران به وفور یافت میشود، گرانتر است. در پنج سال گذشته قیمت نیروگاههای خورشیدی فتوولتائیک 60 درصد کاهش پیدا کرده است. این در حالی است که هزینه تمامشده تولید یک کیلوواتساعت خیلی بهصرفهتر از نیروگاههای گازی و سیکل ترکیبی است. حتی نیروگاههای بادی نیز کاهش قیمت داشتهاند و البته نه به اندازه خورشیدی ولی باز هم در ایران خبری از تغییر سیاستگذاری و رفتن به سمت انرژیهای نو وجود ندارد. ما سال 89-88 مطالعهای در مورد هزینههای سرمایهگذاری در نیروگاههای بادی و خورشیدی انجام دادیم که هزینه خیلی بالا بود و آن زمان هزینه تولید هر کیلوواتساعت انرژی را در نیروگاههای کشور حساب کردیم. آن زمان اگر مطابق با سیاست هدفمندی یارانه در نظر میگرفتیم تولید انرژی در نیروگاههای بادی و خورشیدی بهصرفه درمیآمد. اکنون که هزینهها نصف شده است مطالعهای نشده است اما اگر گاز یارانه دادهشده به نیروگاهها را نیز در نظر بگیریم با این حساب باز هم نیروگاههای خورشیدی ارزانتر تمام میشود. این مزیت اقتصادی نیروگاههای پاک را باید در کنار سایر مزیتهای استفاده از انرژیهای پاک در نظر گرفت تا متوجه شد چقدر مزیت زیستمحیطی و مزیت پدافند غیرعامل در این نیروگاهها اهمیت دارد. از نظر پدافند غیرعامل وقتی نیروگاههای کشور پراکنده شوند خسارت کمی در حوادث طبیعی و رخدادهای احتمالی مثل جنگ میبینند. چراکه نیروگاههای تجدیدپذیر در مقیاسهای کوچک و در سراسر کشور پراکنده هستند و مثلاً هزار نیروگاه یکمگاواتی از نظر پدافندی قابل مقایسه با یک نیروگاه هزارمگاواتی نیست. یک نیروگاه هزارمگاواتی را نمیتوان از مدار به راحتی خارج کرد اما هزار نیروگاه یکمگاواتی را به سادگی میتوان از مدار خارج کرد. بنابراین در این صورت اگر آفندی رخ دهد سیستم انرژی کشور کمتر آسیب میبیند. این روش از هدررفت انرژی در حوزه انتقال نیز جلوگیری میکند چراکه در استقرار نیروگاههای تجدیدپذیر نیازی به انتقال انرژی نیست و انرژی تولیدی در همان منطقه مصرف میشود و نیازی به فرآیند انتقال و هزینههای آن نیست.
چشمانداز را چطور میبینید آیا ایران به سمتی خواهد رفت که نهایتاً به تولید انرژیهای تجدیدپذیر روی بیاورد و در نهایت از لطمات سوختهای فسیلی نیز خلاصی پیدا کند؟ یا این روند طولانیمدت و از چشمانداز قابل تحلیل خارج است؟
من هربار وضعیت تولید انرژی در ایران را به نسبت 15 سال پیش مقایسه میکنم، شاید ظاهراً سیاستگذاران ما به نسبت کمتر توجهی به انرژیهای نو کرده باشند اما اینقدر این تکنولوژی در این زمینه پیشرفت کرده و هزینه آن کاهش پیدا کرده که خود به خود کشورها به این سمت خواهند رفت و ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. اما چقدر خوب است که ما آگاهانه به این سمت سوق پیدا کنیم تا اینکه به صورت خود به خودی به این سمت کشیده شویم. اگر آگاهانه و با هوشمندی به این سمت برویم، میتوانیم با یکسری سیاستگذاریهای ساده بومیسازی این صنعت را نیز در کشور داشته باشیم. اکنون ما در حوزه نیروگاههای بادی بزرگترین تولیدکننده توربینهای خاورمیانه هستیم و این باید گسترش پیدا کند و به کشورهای همسایه نیز سرایت کند و ما بتوانیم صادرات فناوری به این کشورها داشته باشیم که البته متاسفانه هنوز اینطور نشده است. در حوزه انرژی خورشیدی نیز ما انتهای زنجیره تولید انرژی خورشیدی را داریم که 10 درصد ارزش افزوده برای کشور دارد و 90 درصد ارزش افزوده این صنعت هنوز در خارج از کشور تولید میشود و ما باید یکسری سیاستگذاری در داخل کشور داشته باشیم تا با توجه به بازاری که در کشور وجود دارد و مهمتر از همه اینها، منابع لایتناهی که از انرژیهای نو در ایران وجود دارد بتوانیم نهایت بهره را ببریم. ما هوشمندانه میتوانیم چرخه این صنعت را در ایران ایجاد کنیم و نهتنها میتوانیم از منابع خدادادی استفاده کنیم و تولید انرژی کنیم بلکه با بومیسازی این صنعت میتوانیم زمینه اشتغال برای افراد تحصیلکرده جامعه را که امروز مشکل بزرگ کشور هستند، فراهم کنیم. این چرخه کاملی است که میتواند از مبدأ تا مقصد در کشور بومیسازی شود تا هم در مفهوم شدت انرژی، هم در صرفهجویی مصرف و هم در مسائل زیستمحیطی و پدافند غیرعامل به کشور کمک کند. اما شوربختانه باید گفت هنوز چنین چشماندازی در سیاستگذاری مدیریت کشور دیده نمیشود.
منبع: ماهنامه تجارت فردا