برای مدیران تازهکار
جاستین برگ، استادیار رشته رفتار سازمانی در دانشگاه استنفورد و از طرفداران مکتب روانشناسی کارول دوییک اوپن سالهاست که روی مزایای ناشی از وجود ذهنیت رشد در سازمانها و افزایش شادی کارکنان مطالعه میکند.
تحقیقات او نشان داده که وقتی افراد به این اعتقاد برسند که میتوانند تواناییها و قابلیتهای خود را در محل کار افزایش دهند و به نتایج درخشانتری دست پیدا کنند، آنگاه باعلاقه و رغبت بیشتری کار خواهند کرد و درواقع وجود همین «ذهنیت رشد» در کارکنان است که شادی در کار آنها را افزایش میدهد و به موفقیتهای هرچه بیشتر آنها کمک میکند.
هنگامیکه کارکنان یک سازمان به این نتیجه برسند که هر چه تلاش کنند و از خود بیشتر مایه بگذارند بهجایی نخواهند رسید و پیشرفت محسوسی در کارشان رخ نخواهد داد، آنگاه بهطور حتم از سطح تلاش و فعالیت آنها کاسته خواهد شد و پتانسیلهای درونی آنها نهفته و دستنخورده باقی خواهد ماند.
در نقطه مقابل و درصورتیکه ذهنیت رشد در یک سازمان جریان داشته باشد و در میان افراد آن سازمان نیز کاملا جاافتاده باشد، تمایل به بروز دادن تواناییهای درونی خود و حرکت بیشتر و سریعتر به جلو در بین کارکنان افزایش خواهد یافت و همه اینها موجب تقویت احساس شادی و رضایتمندی در کارکنان و کلیت سازمان خواهد شد.
تحقیقات دکتر برگ و همکارانش در دانشگاه استنفورد نشان داده که در شرایط عادی، ذهنیت رشد بهاندازه کافی در محیطهای کاری و سازمانها وجود ندارد و مواردی مانند ارتقای پیدا کردن در سلسلهمراتب سازمانی و رسیدن به مقامهای مدیریتی و موضوعاتی ازایندست بهتنهایی نمیتواند باعث افزایش شادی در میان کارکنان شود و درنتیجه باید با استفاده از ابزارهایی مانند افزایش انعطافپذیری در شرایط کاری و نحوه انجام وظایف و روابط با کارکنان بر میزان احساس شادی در کار آنها افزود که دکتر برگ این نوع برخورد با موضوع شادی کارکنان را «ذهنیت رشد دوگانه» نامیده است.
دکتر برگ در مقالهای که در مجله مدیریت دانشگاه استنفورد منتشر کرده است در مورد ذهنیت رشد دوگانه چنین نوشته است:«تئوریهای بنیادین مرتبط با عاملیت انسان که از دیرباز در حوزه روانشناسی مطرح بودهاند به ما میگویند که وقتی شما تلاش میکنید تا تغییر و تحولی را در دنیا ایجادکنید در ابتدا باید خودتان و محیط پیرامونتان را تغییر دهید تا به اینوسیله بتوانید تغییری عمیقتر و ماندگارتر را در جهان رقم بزنید.
بر این اساس، ما هنگامی میتوانیم تغییرات معنادارتری را درزمینه کاری خود صورت دهیم که خودمان را تغییر داده باشیم و وقتی بتوانیم خودمان را تغییر دهیم آنگاه ایجاد تغییرات در کارمان آسانتر خواهد بود.
ما در حال دویدن روی تردمیل نیستیم
اگر کارکنان یک سازمان به این نتیجه برسند که کار کردن در آنجا بهمانند دویدن یا راه رفتن روی یک دستگاه تردمیل است که هیچ پیشرفت و جلو رفتنی از آن حاصل نمیشود و همهچیز یکنواخت و بدون هیچگونه انعطافپذیری است، آنگاه بهسختی میتوان در چنین شرایطی انتظار داشت که احساس شادی و رضایتمندی چندانی در میان این کارکنان وجود داشته باشد چراکه در این حالت خبری از وجود ذهنیت رشد در بین کارکنان و کلیت سازمان نیست و همه کارها بهصورت ماشینی و بیروح در حال انجام شدن است و در چنین شرایطی بهسختی میتوان صحبت از شادی در کار و رضایت شغلی به میان آورد.
ذهنیت رشد و انعطافپذیری در کار جزو مهمترین عوامل موثر بر شکلگیری و افزایش احساس شادی و رضایتمندی در کار شناخته میشوند و فقدان آنها ضربهای مهلک به احساس شادی کارکنان در محل کار خواهد زد.
دکتر برگ و همکارانش در دانشگاه استنفورد تصمیم گرفتند میزان تاثیرگذاری دو عامل ذهنیت رشد و انعطافپذیری شغلی را بر شادی در کار موردسنجش قرار دهند و به همین منظور آزمایشی را روی شرکتکنندگان در یک کارگاه آموزشی انجام دادند.
در این کارگاه آموزشی، ۱۵۰ نفر از کارکنان شاغل دریکی از شرکتهای مندرج در فهرست ۵۰۰ شرکت برتر فورچون شرکت داشتند و به سه گروه ۵۰ نفره تقسیم شدند:
در گروه اول، از افراد خواسته شد تا روی ذهنیت رشد خودشان در کار متمرکز شوند و آن را ملاک فعالیت و کوشش خود قرار دهند.
از اعضای گروه دوم خواسته شد تا روی موضوع انعطافپذیری درزمینه شغلیشان تمرکز کنند و از گروه سوم هم خواسته شد تا هردوی این موضوعات یعنی ذهنیت رشد و انعطافپذیری را مدنظر داشته باشند که دکتر برگ آن را «ذهنیت دوگانه» نامیده است. آنچه از دل این آزمایش بیرون آمد بسیار جالب و آموزنده بود و قدرت زیاد تاثیرگذاری ذهنیت رشد و انعطافپذیری کاری را به اثبات رساند. جالب آنکه تحقیقات تکمیلی انجامشده روی اعضای این سه گروه و همچنین نظرخواهی از همکاران و مدیران مافوق آنها ۶ ماه بعد از اجرای کارگاه آموزشی نشان داد که افراد حاضر در گروه سوم یا همان گروه دارای ذهنیت دوگانه از احساس شادی بسیار بیشتری نسبت به گذشته برخوردار شده بودند و همکاران و مدیران آنها بهوضوح شاهد بودند که سطح شادی و رضایتمندی این افراد در محل کار افزایش چشمگیری داشته است.
در آزمایش دوم، گروه تحقیقاتی دکتر برگ سراغ ۴۰۰نفر از کارکنان تماموقت شاغل در چند سازمان و شرکت مختلف که دریکی از کارگاههای آموزشی آنلاین با موضوع توسعه شغلی شرکت کرده بودند رفتند و آزمایش بالا را دوباره روی آنها انجام دادند و میزان احساس شادی در آنها قبل از برگزاری کارگاه و ۶ ماه پسازآن را از همکاران و مدیران مافوقشان جویا شدند که نتایج این آزمایش که این بار روی تعداد بیشتری از افراد و شاغل در سازمانها و شرکتهای مختلفی صورت گرفته بود هم کاملا شبیه به آزمایش اول بود و بازهم آنهایی که در گروه ذهنیت دوگانه حضور داشتند احساس شادی بسیار بیشتری نسبت به قبل پیداکرده بودند و نتایج هردوی این آزمایشها نشان داد که با افزایش ذهنیت رشد و انعطافپذیری بیشتر در کار میتوان به میزان قابلتوجهی بر احساس شادی کارکنان در محل کار و رضایتمندی هر چه بیشتر آنها از کار و حرفهشان افزود.
با این همه باید دانست که تبدیل سازمانها و شرکتها به محیطهای کاری شاد و شادیآور نیازمند ایجاد تغییرات انقلابی و پیچیده نیست و تجربه نشان داده که با برداشتن گامهایی کوچک اما هدفمند و معنادار میتوان شادی و رضایتمندی کارکنان را در محیط کارشان تا حد زیادی افزایش داد و در این میان، نقش ذهنیت رشد دوگانه نقشی کلیدی و تعیینکننده خواهد بود. علاوه بر این باید دانست که تحقق این آرمان ارزشمند نیازمند استمرار و در پیش گرفتن رویکردهای بلندمدتی است که در درازمدت به نتیجه خواهند رسید و هم کارکنان و هم کلیت سازمانها را منتفع خواهند ساخت.
مترجم: سيدحسين علويلنگرودي منبع: business insider